سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هدفگیری غلط 
ما نیروی زیادی داریم چون ایمان داریم. اما نیروی خود را صرف چه چیزهایی میکنیم؟ با چند مثال بررسی اش کنیم. نیروهای مذهبی وقت و نیروی زیادی برای احزاب و جناحهای سیاسی میگذارند. بخشی از این وقت صرف تقبیح و تحسین سیاستمداران میشود. فلانی چکار کرد بهمانی چه نکرد. آیا فراتر از این مسائل نگاه کردیم؟ آیا گسترش مظاهر بیدین کار احزاب سیاسی هست یا از خواب آلودگی و سستی ما یا نشناختن دشمن واقعی؟ خودت بر رویش فکر کن.
مثال دیگر خود ما هستیم. ما در طی روز با افراد مختلفی برخود میکنیم، با برخی دعوا میکنیم و با برخی دوست میشویم. تو این دوستی و دمشنی ملاکمان چیست؟ با بهمان کس دشمن میشویم چون فکر میکنیم دشمن ما و با ما ستیزه جویی دارد. ممکن است فردی که با او دعوا میکنیم، همسرمان، دوستمان و یا همکیشمان (بجرم از او خوش نمیدن) باشد. اما فراموش کرده ایم که دمشن واقعی ما کیست؟ شیطان دشمنی آشکار برای ماست. اما ما هدف را گم میکنیم.
مثال دیگری بزنیم، سالهاست در باره ی فلسطین فعالیت میکنیم، یکی از این کارها را برای نمونه ببینید: تهران، نزدیک بهارستان زیر مجاهدین، یک تبلیغی هست برای قدس. در اینجا تصویری از مسجد قبة الصخره دیده میشود. مسجدی که اشتباها بجای مسجد اقصی گماشته میشود. گفته میشود این توطئه ی از صهیونیستها است تا مسجد اقصی را اشتباها بگیریم و سرانجام آنها بتوانند توطئه ی شیطانی خود را عملی سازند. خب ما چون هدف را نمیشناسیم، برای دیگران بیل میزنیم و در خاک دشمن محصول میپاشیم.
ادامه دارد؟
نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 86/7/21 و ساعت 10:36 عصر
نظرات دیگران()
درسهای پایان نامه (2) 
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
در جریان پایان نامه، تجربه ی دیگری دست داد. یک روز استاد راهنمای من به یک عددی که گزارش کرده بودم گیر داد و مرا مواخذه کرد. مواخذه ی سختی بود اما در میان حرفهایش عبارتی مرا به تفکر واداشت: حساب و کتاب! ناخودآگاه یاد حساب و کتاب آن جهان افتادم.
این مطلب بالاخره تموم شد، اما این مواخذه ی یک استاده راهنما از دانشجوی خود بود. حساب و کتاب آن دنیا به مراتب شدیدتر و سخت تر است. از هر جنبه بنگریم، قابل قیاس نیست. نه استاد حسابگر روز جزا است (معاذالله) نه حساب، حساب اعمال و نه جزا، جزای خدا. اگر کسی در جلسه ی دفاع از پایان نامه موفق نشه یعنی نمره اش کم بشه، یعنی چقدر؟ 16-17 نمره ی کمیه! اما اتفاق مهمی نمی افتد! کمتر بشه چی؟ قانونا در بدترین شرایط فرد باید برود و اشکالات پایان نامه اش را رفع کند. این دفاعی که این همه ازش میترسن آخرش اینه! بازگشت! اما اون دنیا و حساب کتابش. نه اونجا بازگشتی نیست، حسابت بد باشه چی میشه؟
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/7/2 و ساعت 9:40 عصر
نظرات دیگران()
سخنی از دل 
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
وقتی بحث بررسی پیش میاد دلم می ترسد. وقتی کارم گیر میکند نگران و مضطرب میشم. ... شاید این تجربه های شما هم باشد. چندی پیش برای تکمیل فرمهای دفاع باید از آموزش دانشکده هم استعلام میگرفتم. با اینکه از وضعیت پاوزشی خود مطلع بودم باز هم نگرانی کمی داشتم. البته توکل بر خدا سبب کم بود اضطرابم بود.
با خود فکر میکندم: « اینها که مهم نیست و گذرگاههای ساده ایب هست. وقتی حسابرسی آن جهان فرا رسد چه کنم؟ آنجا چقدر مضطرب میشوم؟ آنجا دسته به دامن که شوم و کرا به مدد بخوانم؟
یا الله! خدایا جز تو کسی قادر بر بخشایش این بنده گنهکار و بی توشه ات نیست.
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/6/26 و ساعت 1:55 عصر
نظرات دیگران()
تعادل خواندن و خوانده شدن در جهان مجازی 
خداوند بشخنده ی بخشایشگر
خیلی از ما گرفتار معضل نخوندنیم. نام جالبی داره وبلاگهای دیگرون را نمیخونیم فقط میخواهیم رد شیم که اونا بیان وبلاگمونو بخون از سویی وبلاگهامونم خواننده ندارن. ظاهرا بقیه هم همین ریوه رو دارن و رد میشن که ما بریم وبلاگهاشونو بخونیم.
خونده شدن یک وبلاگ خوبه ولی باید دید ظرفیت خونده شدن چقدره و چند تا وبلاگ هست. فکر میکنم تو این شرایط یک راه مناسب این که وبلاگهای گروهی بزنیم گروهی بنویسیم گروهی پیام بدهیم و بگیریم.
البته ما که نتونستیم از امکانات وبلاگ گروهی پارسی بلاگ استفاده کنیم. ایران وبلاگ ولی شد.
ماه رمضان داره میاد! پیشاپیش مبارک!
یا علی
نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 86/6/20 و ساعت 12:26 صبح
نظرات دیگران()
بی ویرایش 
 در نظر بگیرید گالایی در ایران 100 هزارتومان و در کشوری همسایه 50 دلارعرضه شود, برای یک قاچاقچی میصرفد که آن کالا را وارد کند.  اکنون به خانواده نگاه کنید. در خانواده چند نوع استفاده عرضه میشود:1-جنسی 2-عاطفی  و .... با باقی کاری نداریم. نیازهای خانوادگی بسته به هم است و از هم تاثیر میگیرد. میزانی زیادی از طلاقها بدلیل مسائل جنسی و در بدرصد زیادی از طلاقها مسائل جنسی -خواه مشخص خواه پنهان- نقش دارد. مسائل عاطفی و جنسی از هم متاثرند. اکنون در نظر بگیرید مسائل جنسی در بیرون از خانه بهتر ارائه شود. قبح عمل کم باشد بهتر و راحتتر رفع شود ارزان یا حتی ارزانتر باشد پیامدهای کمتری داشته باشد. هر چقدر این عوامل بهتر ارائه شود زندگی خانوادگی شکننده تر میشود. اینجاست که اهمیت حرمت خیلی مسائل تا حدی مشخص میشود. زندگی خانوادگی از هم میپاشد. یعنی باید همزمان هم بیرون بدتر شود (سختتر و گرانتر) و هم درون بهتر (راحتتر و دلپذیرتر) شود تا خانواده در امان باشد. وقتی زنی - به هر دلیلی- از عشوه گریو طنازی و خودنمایی در برابر شوهر خود کوتاهی کند, و این در جامعه عرضه شود, مرد به سمت جایی که عرضه میشود جلب میشود. از سوی دیگر زن که مورد بیتوجهی واقع میشود و همچنین نیاز به خودنماییش ارضا نشده است به خودنمایی در جامعه روی میآورد و این دوری است که تقویت میشود. وقتی اصولا امکان ازدواج برای جوانان فراهم نباشد و از سوی تولیدات جنسی با کیفیت مناسب عرضه شود مانند آن است که گروهی بی اسلحه ی مناسب و ایمان به خدا به جنگ گروهی تا بن دندان مسلح بروند.
در این شرایط که افراد به کامجویی در بیرون از خانواده سوق داده میشوند. همه بازنده اند. کسی که شرایط ازدواج را سخت کرده است. زنی که شوهر خود را به قیمت گزاف بهره مند میسازد. مردی که کام در بیرون از خانواده میجوید. زنی که که مورد بیتوجهی واقع میشود. وقتی که این اتفاق افتاد و هر دو به سمت جامعه منحرف شدند آنوقت واژه ی خانواده وازه ای تهی از معنا میشود.
نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 86/5/3 و ساعت 11:13 صبح
نظرات دیگران()
زنان پاک, مردان ناپاک! 

ستایش خدای یگانه پاک و ستوده! مخاطب این نشوته مردان هستند البته هر کسی میتواند آنرا بخواند.
زنان پاک و ستوده ی چون مریم (د) و فاطمه (د) ر در نظر بگیرید. شاید نیاز نباشد آسیه دختر شعیب - که پشت سر مردان راه میرفت و با سنگ راه را نشان میداد- را بیاد آورید. ممکن است پاکی این زنان و خوبی آنان شما را بفریبد, نوعی خواستن, اما فریب خود را نخورید. به آسیه بیندیش, زن پاکی که خدا او را دوست دارد و به مقامات بالایی رسید, پرنده اندیشه ی تو تا کجا میرود؟ ین زنان مورد پسند خدا بودند. فاطمه شافع محشر است. باور کن تو با آنان قابل قیاس نیستی. آنان پاکی را به انتها رسانیدن. آنان محبوب خدایند بهتر بگم سوگلی خدایند. یعنی در حد پذیرش خداوند, خداوند بزرگ بیکران خارج از بیکرانی بی مرز و بی سرزمین - که بزرگتر از آن است-, هستند. ام تو چه سهتی؟ من چه هستم؟ ما مردیم؟ مردی اگر علیان و محمدان و حسینان نبودند شایسته آنان بود نه ما! ما چه هستیم؟
              «چشم فرو دوز و بر خود نگر    تا که یابی درون سیم و زر»


نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 86/3/26 و ساعت 4:2 عصر
نظرات دیگران()
ماه و پلنگ 
بسم الله الرحمن الرحیم
پلنگ بزرگ گام زنان با گامانی همراه با نوعی پیچش و ناز به سوی آبگیر خود براه افتاد. آبگیری که محبوبترین بخش قلمرواش بود. همه میدانستند شب پلنگ به اینجا می آید و نزدیک آبگیر نمیشدند، هرچند چندباری که یکی دو جانوار به نزدیک آبگیر امدند پلنگ تمایلی برای شکار آنان نشان نداده بود، انگاری شب را برای خوردن نمیپنداشت. گامهای ترازمند پلنگ به نزدیک آبگیر نزدیک میشد و فروغی در چشمان روشن پلنگ میدرخشید هرچه به آبگیر نزدیک میشد گامهایش سنگینتر و کم کم اضطاراب پنهانی در اندیشه اش آشکار میشد. فروغ چشمان از دیدار بود و اضطراب از به پیش رفتن.
سالها بود به نزدیکی این آبگیر می آمد. هرگز شب در آب آبگیر وارد نشده بود. نمیخواست مهپیکر درون آب را با حضور خود آشوبناک کند. تنها مینگریست. به آب به پیکر مهگون. به زیبای آن به سپیدی آن و به زیبایی آن. مست میشد. مخصوصا با بوی یاسان و نرگسان اگر مخلوط میشد هوش از سرش میرفت.
هنوز تمنا داشت. هنوز مانند مردی بود که سالها همسر خود را در آغوش کشیده اما هنوز دست نیازیده است. از رفتن به پیش ماه خود میترسید از شکستن لطافت او ناخوش میشد.
                                 ***
پلنگ جستی زد و به بالای سنگی رفت که لاک پشتی در پشت آن میزیست. لاک پشتی که شاید از آبگیر هم پیرتر بود. سالها بود چندان به آبگیر نمیرفت و بیشتر اوقات را به رفع مشکلات جانوران و دادن پند و اندز سپری میکرد.
  لاک پشت به چشمان پلنگ ساکت نگاهی کرد و نگاهی به بالاتر انداخت لختی درنگ کرد و پیش از انکه پلنگ چیزی بگوید گفت: پدربزرگت هم عاشق ماه بود. انگاری او تویی. اما چیزی که میخواهی بدانی: در پیری چند شبانه روز آنقدر به آبگیر نگاه کرد و چیزی نخورد تا مرد!
او نمیخواست پیر شود. به لاک پشت همچنان نگاه میکرد. تا آنکه در لاک خورد فرو رفت.
                       ****
پلنگ با گامهای استورا به آبگیر رسید و در جایگاه همیشگی قرار گرفت. شب مهتابی بود و ماه نورانی در آبگیر. از کودکی که ماه را یافته بود و فهمیده بود جز در آسمان در این آبگیر هم حضور دارد منتظر این لحطه بود. همه ترس گربه ای خویش را بدور انداخت. با خود میاندیشید باید پیش از هم پاشیدن ماه بگیردش. تمام توان خویش را جمع کرد. ماه چند متر با او فاصله داشت. نمیخواست دور خیز کند به بدن خود لطافتی داد تا پذیرای ماه باشد. و پرید.
پرش زیبایی بود دقیقا در جایی که ماه بود فرود آمد اما این وقتی رید از چیزی که یافت تعجب کرد  اندکی بعد متوجه مجازی بودن ماه آبگیر شد.
              *******
سالهاست در شبها جنگل عقاب طلایی دیده میشود که در اطراف تصویر ماه در آسمان طوافگونه میچرخد و هر شب بیشتر بالا میرود...

نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 86/3/16 و ساعت 10:14 عصر
نظرات دیگران()
داستان تک 
راستگو
«.. امروزه شهرهای ما پر از نامهای بیگانه شده است. مغازه داران پوشاکی میفروشند که بر روی آن نوشته های خارجی هست. تولیدکنندگان کالاهای خود را با برچسب خارجی میفروشند. آنقدر زبون شده ایم که مسواک با نوشته ی داخلی نداریم. بر روی همه نوشته شده هارد مدیوم و ... بطوری که زنان خانه دار هم آشنا شده اند. جورابی دیدم بر روی آن به انگلیسی و با الفبای عربی نوشته های بود. یکی از آنها این بود الجوراب الشادی.
خنده ی جمعیت بر میخیزد.
باید گریست. سالها خود را دنباله رو و توسری خور فرنگ میدانستیم عنقریب است از این عربها، دوبی نشینان و ... هم خود را و کالایمان را و شاید فرهنگمان را فروتر دانیم...»
شهلا: بسیار خوب بود آقای دکتر.
دکتر - با خنده ی لیز بر لب-: مقسی!
نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 86/2/30 و ساعت 3:28 عصر
نظرات دیگران()
سازندگی برای بقاء 
سالیانیست ما یک واردکننده از باختر زمین شده ایم در این خیل واردات بخشی از ناکالاها هم وارد شده است. نه تنها به کشور ما بلکه به جهان وارد شده است. مانند آداب کلاه بر سر نهادن، یا استفاده از اعداد لاتین هر چند ابزار ساخته میهن باشد در حالیکه که هیچ کدام از این دو در ظاهر کالا و ساختنی نیست. اما با ساخت گسترش و حاکمیت میابد. پدران ما سستی کردند.
اینها که گذشت بحث ملی بود اما منطقه ی هست که تازه شکل گرفته است و هنوز کامل نبسته است ولی اخلاقیات در آن نیازمند یاریست. صدای هل من ناصرا ینصرنی اخلاق بگوش میرسد. در پهنه ی تار جهانی (اینترنت) هر کس که بیشتر و مهمتر و موثرتر بسازد میتواند بر این عرصه هم تاثیر گذارد. وقتی اخلاقیات سکولار و یا اخلاقیات بی اخلاقی بعنوان یک عادی به گستره ی همه این تارنما در پایگاههای که همگان به آنان میروند پخش شده است - هیولایی که آگهیهای یاهو در بخش میانی و نه سخت آن قرار دارد- توده از آن چه برداشت میکنند؟ آیا نخواهند چندارید: تار جهانی اینگونست! و آیا آنرا پذیرفته نخواهند دانست؟
راهی نیست جز آنکه سازنده باشیم. نه سازنده ی اخلاقیات سازنده ی تارنما و پایگاههای پر بازدید و در یک سخن محتوی زمانی که ما ساختیم اخلاقیات ما هم گسترش میباید. فرزندان ما خواهند گفت: پدران ما چابکی کردند.
و صلی الله علب محمد و آله اجمعین
نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 86/2/5 و ساعت 1:48 صبح
نظرات دیگران()
ایجاد تحول در فرهنگ وبلاگنویسان 
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از نوشته شدن نام این وبلاگ به نام وبلاگ برگزیده، تقاضاهای زیادی برای تبادل پیوند (لینک) رسید و به انها سر زدم تا ببینم چه وبلاگیند. سپس فکری به ذهنم خطور کرد. امروزه بیشتر افراد مینویسن برای آنکگه بخوانندشان یعنی انها وبلاگ دیگران را بخوانند اما خود چندان حوصله ی خواندن وبلاگهای دیگر را ندارند. چند تا زا پیوندهای کنار وبلاگهایمان را مرتب میخواینم؟ چند تا از اونهایی که میریم فقط بخاطر پابرجا بودن روابط و رودروایسی و غیره است؟ چقدر از مطلب این وبلاگها رو با دقت میخواینم فکر میکنیم و نظر میدهیم؟ رفع تکلیف میشود؟ از طرف دیگر ما گاهی- یا بیش از گاهی- مطالبی مینویسیم مهم که از دیدمان هر کسی بهتر است بخوانندش اما شاید زیاد خواننده نشود خیلی از این مطالب را شاید ما نخوانده باشیم این مطلب دوطرفس. در واقع ارتباطات بیش از خود مطلب در تعداد خوانندگان نقش دارد. از طرف سوم دیده ایم مطالب زیادی را که بیخود و کم ارزشند تنها سیاه کردن کاغذ!
سرت را درد نیاورم. پیشنهادی بذهنم رسید. اگر موافقی به من اطلاع بده! یک گروه تشکیل داده میشود از عده ای وبلاگ نویس (ترجیحا آشنا یا مطمئن) که به وبلاگهای هم مرتب سر بزنند و مطلبهای هم را خوب بخوانند (مشخص است باید اینان تونها مطالب سترگ بنویسند هم اکنون هم بگم باید کوتاه نوشت) و نظر میدهند و در صورت نیاز بحث میکنند. البته دیر به دیر خوب بهتر از زود به زود کم مایه است. هر کی از این نظام تنک مایه خسته شده و میتونه تو یان برنامه باشه و میخواد تو یان برنامه باشه تو هیمن مطلب اعلام امادگی کنه! پس از تشکیل این گروه منم نشونی بچه ها رو جداگونه تو وبلاگم میزارم. کم کوتاه دیر پرمایه و مفید!
یا علی

اعضاء:
1-نخستین وبلاگ خانوادگی طلبگی (ریحانه و مهدی )
تا زمانیکه استقبال از این طرح گردد آغاز نیمگردد.

نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/1/27 و ساعت 1:26 صبح
نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شازده کوچولو و توصیف زن
آخه دل من
بحثی در باره نقش مسجدها در برابر تکیه ها در محرم
محبت چیست؟
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا