سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عید 

عید فطر شد. آره دیر میگم دیروز (5شنبه) عید بود... بهرحال تبریک! مدتی بود خیلی حالم خوش بود ولی در این لحظه (شاید به خاطر غروب آدینه باشد ان شاء الله این باشد) کمی بی حس و حالم حتی به درسامم نرسیدم. یعنی حسش نبود. راستی دعام کنید.
              *******
گویند (نقل به مضمون):
روزی تاصرالدین شاه بعد شکار از بقیه جدا می افتد در این حین که ظاهراً باران هم می آمده و شب بوده است یک کلبه ی میبیند و سمت آن میرود و در مسزند کسی میگوید: کیست؟ شاه میگوید: خاقان بن خاقان بن خاقان السلطان ناصرالدین شاه قاجار میخواهند شب اینجا بمانند. صدا جواب میدهد: ما اینجا برای یکنفر فقط جا داریم و برای اینهمه آدم جا نداریم!
خدا مارا هدایت کند!
**************
راستی فکر کردم گناه خیلی بزرگیه بیخیال خدا شدن! ما خدا رو داریم ولی خدا ...

 


نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/8/13 و ساعت 4:30 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شازده کوچولو و توصیف زن
آخه دل من
بحثی در باره نقش مسجدها در برابر تکیه ها در محرم
محبت چیست؟
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا