به نظر شما این عاقبت این بچه چی میشه؟ نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 86/9/27 و ساعت 2:48 عصر
نظرات دیگران()
یک سازمان و جهان پیرامون آن با هم کنش و واکنش دارند. در این جهان پیرامون دشمنان آن سازمان هستند که میخواهند و شاید میتوانند به آن صدمه بزنند. باید آگاه بود که دشمن میتواند خطرناک باشد و نباید دشمن را دست کم گرفت. به گفته ای: صد دوست کم و یک دشمن زیاد است.
اما از این دشمن خطرناکتر دشمن درون سازمانی هست. یک سازمان از بخشهای گوناگونی تشکیل شده است. یکی از این بخشها افرادی هستند که درون سازمان هستند و درجات مختلفی از وفاداری به سازمان را ابراز داشته اند. این افراد وقتی دشمن باشند (منافق) یا به صف دشمنان بروند (دشمن بیرونی آگاه)، بمراتب از دشمن پیشین خطرناکترند. اکنون به پرسش بحث میرسیم. آیا از این دو گروه دشمن خطرناکتری هم هست؟ پاسخ این پرسش سنگینتر است. در یک سازمان، گروهی از افراد (یا اجزا) وجود دارد که سر سازمان ( یا در مواردی هسته ی سازمان، بخشهایی که فراتر از افراد مورد اعتمادند اصلا سازمان بر آنان بنیانگذارده شده است)، این افراد میتوانند خطرناکترین دشمن سازمان باشند. چرا به جهاد با نفس جهاد اکبر گفته شد؟ چون در اینجا با خودت (بنیانگذار سازمان تو حالا نامت هر چه باشد بینانگذارآن نام) مبارزه میکنی. اینجا مبارزه بسیار سخت است. از سویی اثبات دشمنی چیزی که بنای سازمان بر آن گذارده شده است سخت است. از سویی دیگر مبارز اصلی با این خود این است (مبارزه ی خود با خود) چون خود این، سازمان را ساخته است پس مدعی اصلی اوست از سمت دیگر دشمن هم خود اوست، یعنی هیچکس جز خود این نمیتواند نقش اصلی در این مبارزه را ایفا کند. در بسیاری از موارد خود این یا متوجه نیست و یا خود را به نفهمی میزند، پس تلاشی جهت مبارزه با دشمن نمیکند، این در حالی است که در صورت توجه هم مبارزه ی سختی خواهد بود. حاسبوا قبل ان تحاسبوا به شما ایراد نمیگیرند که چرا فلانی گنه کرد، اما خواهند گفت تو چرا درست نبودی. در پایان اشاره َشود که یکی از نیرومندترین روشهای ضربه زدن به یک سازمان، همین انحراف بنیان آن سازمان است. آنچنا که حتی فرد استحاله شود و این را نپذیرد. خدایا در ظهور مولا امام زمان تسریع کن و درود و سلام تو بر محمد و خاندان پاکش باد. نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/8/28 و ساعت 4:1 عصر
نظرات دیگران()
موضع جالبی است. این دو چیستند و چه فرقی دارند و چه ارزشی شناخت آنها دارد؟چهارچوب و محتوی را توضیح خواهیم داد (ان شاالله). بنده آدمی مهربان باشم. مهربانی چیست؟ مهربانی محتوای رفتار من است. اما در کنار این محتوی چیز دیگری وجود دارد. من مهربان باشم، تو هم قد من مهربان باشی، هر دو محتوای یکسانی داریم، اما آیا رفتار من و تو به یک شیوه است؟ شیوه ی مهربانی کردن وقتی متفاوت است، بحث چهارچوب شروع میشود. یک مثال دیگر بزنم: مردم بهمان شهر انسانهای با خوبی به فلان میزان هستند. مردم شهر دیگری هم خوب هستند. اما آیا این دو گروه به یک شیوه رفتار میکنند؟ این شیوه و قالب و چیزی که رفتار و ماهیت و محتوی در آن قرار میگیرد، چهارچوب است.
بعد از روشن شدن احتمالی چهارچوب و محتوی، به اهمیت چهارچوب میپردازیم. مردم دو شهر یاد شده ممکن است هر دو خوب باشند، اما آیا لزوما میتوانند براحتی پیش هم زندگی کنند؟ آیا یک فرد از این شهر در شهر دوم میتواند عین شهر خودش بزید؟ (پاسخ این پرسش را بسیاری میدانند اما اینجا یک حاشیه ای بگویم. اگر محتوی به کمال رسیده باشد، چهارچوب بی ارزش میشود). آیا دیده اید برخی آدمها با برخی دیگر نمیتوانند کنار بیایند یا به اصطلاح فاز نمیدن و یا بری افراد چندان خوب نیستند اما برای کاری برگزیده میشوند. این تنها بدلیل محتوی نیست، بلکه چهارچوب هم مهم است. شاید یکی از تفاوت امامان مختلف، تفاوت در چهارچوب باشد. به اثر چهارچوب در انتخاب همسر هم فکر کنید. لطفا به گسنرش این مفهوم با نوشته ها و نقدهای خود، یاری رسانید. نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 86/8/19 و ساعت 10:39 عصر
نظرات دیگران()
بسم الله الرحمن الرحیم
مجموعه ی تلویزیونی اغما را دیدید؟ امشب قسمت آخرشو پخش کرد. البته قرار است فردا هم تکرار کند. این کار هم مانند خیلی از کارهایی دیگر نکات مثبت و منفیی داشت. از نکات منفیی مانند توانای زیاد شیطانش میگذرم و به نکات مثبتی در این فیلم یا به قولی نگاهی خوب ببینده به این کار میپردازیم. نکته ی خوبی بود، شیطان تنها وسوسه میکرد (البته شیوه گول زدنش ناجوانمردانه بود که با این بخش کاری نداریم) و بطور فیزیکی کاری نمیکرد. نمیدونم بازیهایی کامپیوتری کردید یا نه؟ در برخی مواقع شما شکست خوردید اما بازی هنوز تموم نشده، مثلا شما اینور دیوار افتادید و کسی میرود تا سنگی را بر روی شما ول کند. شما هیچ کاری نمیتوانید بکنید. هر چی جیغ بزنید، فریاد بزنید یا بالا بپرید فایده ای ندارد، او کار خود را میکند. داستان امشابهی اینجاست، خدا به آدم گفت به آن درخت نزدیک نشو! اما شیطان سوگند خورد برای آدم. آدم چیکار کرد؟ حرف شیطان را از حرف خدا که کهنه شده بود، بیشتر حساب کرد. عکس اون بازی. بر یقین خود شک نمیکند. میرود و کارهای شما بر او تاثیری ندارد، چون شما بر او تسلطی ندارید. نکته جالب دیگری را اشاره کنم. پیر بابا (محمود) به طه پژوهان در پاسخ پرسش که چگونه میتوانست بفهمد الیاس دارد گولش میزند اشاره کرد که او خلاف شرع میخواست. این نکته ی ظریفی است، عقل ما آن زمانی کافیست که میفهمد باید به یک مرجعی تکیه کند. اصلا چرا رسالت پیامبر وابسته به اعلام ولایت مولا است؟ (بر آنها و خاندانشان درود خدا باد). اگر علی نبود مرجع نبود. جماعت گمراه میشد بی انکه راه هدایت را بشناسد. در اینجا هم مرجعیت مرجع بود. خروج از خط اسلام نکته ی ریزی شاید بنظر برسد، اما سنگی برای گمراهی است. نکته ی دیگری در باب وسوسه شیطان، مداومتش بود. پله پله، برای سقوط بزرگ ذره ذره پیش میرفت. پس باید مواظب بود.اگر دلمان مال حرام میخواهد و داریم با او مبارزه میکنیم، فرضا این مال حرام با ستم بر کسی بدست می آید، شیطان در وهله ی اول که نتواسنته هنوز به آن مقصودش برسد، ممکن است تشویق کند که با او بد رفتاری کن یا ولخرجی کن. او مکر دارد و البته خدا مکری قویتر دارد. ادامه دارد؟ نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 86/7/27 و ساعت 12:38 صبح
نظرات دیگران()
چند ماه پیش که با حضور تنی از بزرگواران سنگ بنای این تالار گذاشته شد، نخستین هدف پا گرفتن و قوام یافتن تالار بود. طی این مدت تالار از فضل خدای یگانه - سپاس او را- نه تنها رونق مناسبی یافت، بلکه کیفیت مطالاب ارائه شده، بمیزان قابل قبولی افزایش یافت. در زمانی نه چندان دور از نظر سخنران، کیفیت سخنرانی و تنوع مطالب ما با مضیقه روبرو بودیم. بحمدلله امروز مطالب ارئه شده در تالار آیه های انتظار جالبتر و پربارتر و دارای برتریهایی نسبت (یا حداقل برابر) به سخنرانیهای معمولی است. در اینجا باید قدردان و سپساگذار زحمتکشان این تالار بود . این مرحله را میتوان مرحله ی دوم پیشرفت تالار حساب کرد. اشاره شد به برتریهای این تالار نسبت به سخنرانیهای معمولی شد. اگر یکی از معروفترین سخنرانان به محل شما بیاید و سخنرانی کند، در مورد دسته ی خاصی از مسائل صحبت خواهد کرد. اما در اینجا گستره ی وسیعی از مطالب، حتی روانشاسی و بهورزی قابل ارئه است. حتی این امکان است که سخنرانان مختلفی از نفاط مختلف جهان به ارائه ی مطالب خود بپردازند. الحمدلله تا این روز (آدینه) اکثر مطالب ارائه شده - علی رغم آزادی موجود- خالی از نشر عقاید انحرافی یا تبلیغ جناحهای سیاسی بوده است. پس از مرحله توانمندی تالار (مرحله ی دوم) اکنون نوبت مرحله ی سوم است، مرحله ی میوه زایی تالار. در این مرحله تالار به محیطهای دیگری باید صادر گردد و اینگونه اندیشه ی انتظار و اجتماع دوستان اهل بیت در محیط مجازی با ابزاری غیر متن محور یا متن محور گسترش خواهد یافت. در این مرحله تبلیغ اهمیت دو چندانی خواهد یافت و دوستان باید به نقد و توجه به تالار در نوشته های خود بپردازند و مسئولین تالار هم به مقوله ی تبلیغ توجه بیشتری نشان دهند. در این مرحله تالار از مفهومی گروهی خارج به مفهوم فراگیر در محیط مجازی تبدیل خواهد شد.
نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 86/7/22 و ساعت 2:0 صبح
نظرات دیگران()
ما نیروی زیادی داریم چون ایمان داریم. اما نیروی خود را صرف چه چیزهایی میکنیم؟ با چند مثال بررسی اش کنیم. نیروهای مذهبی وقت و نیروی زیادی برای احزاب و جناحهای سیاسی میگذارند. بخشی از این وقت صرف تقبیح و تحسین سیاستمداران میشود. فلانی چکار کرد بهمانی چه نکرد. آیا فراتر از این مسائل نگاه کردیم؟ آیا گسترش مظاهر بیدین کار احزاب سیاسی هست یا از خواب آلودگی و سستی ما یا نشناختن دشمن واقعی؟ خودت بر رویش فکر کن.
مثال دیگر خود ما هستیم. ما در طی روز با افراد مختلفی برخود میکنیم، با برخی دعوا میکنیم و با برخی دوست میشویم. تو این دوستی و دمشنی ملاکمان چیست؟ با بهمان کس دشمن میشویم چون فکر میکنیم دشمن ما و با ما ستیزه جویی دارد. ممکن است فردی که با او دعوا میکنیم، همسرمان، دوستمان و یا همکیشمان (بجرم از او خوش نمیدن) باشد. اما فراموش کرده ایم که دمشن واقعی ما کیست؟ شیطان دشمنی آشکار برای ماست. اما ما هدف را گم میکنیم. مثال دیگری بزنیم، سالهاست در باره ی فلسطین فعالیت میکنیم، یکی از این کارها را برای نمونه ببینید: تهران، نزدیک بهارستان زیر مجاهدین، یک تبلیغی هست برای قدس. در اینجا تصویری از مسجد قبة الصخره دیده میشود. مسجدی که اشتباها بجای مسجد اقصی گماشته میشود. گفته میشود این توطئه ی از صهیونیستها است تا مسجد اقصی را اشتباها بگیریم و سرانجام آنها بتوانند توطئه ی شیطانی خود را عملی سازند. خب ما چون هدف را نمیشناسیم، برای دیگران بیل میزنیم و در خاک دشمن محصول میپاشیم. ادامه دارد؟ نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 86/7/21 و ساعت 10:36 عصر
نظرات دیگران()
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
در جریان پایان نامه، تجربه ی دیگری دست داد. یک روز استاد راهنمای من به یک عددی که گزارش کرده بودم گیر داد و مرا مواخذه کرد. مواخذه ی سختی بود اما در میان حرفهایش عبارتی مرا به تفکر واداشت: حساب و کتاب! ناخودآگاه یاد حساب و کتاب آن جهان افتادم. این مطلب بالاخره تموم شد، اما این مواخذه ی یک استاده راهنما از دانشجوی خود بود. حساب و کتاب آن دنیا به مراتب شدیدتر و سخت تر است. از هر جنبه بنگریم، قابل قیاس نیست. نه استاد حسابگر روز جزا است (معاذالله) نه حساب، حساب اعمال و نه جزا، جزای خدا. اگر کسی در جلسه ی دفاع از پایان نامه موفق نشه یعنی نمره اش کم بشه، یعنی چقدر؟ 16-17 نمره ی کمیه! اما اتفاق مهمی نمی افتد! کمتر بشه چی؟ قانونا در بدترین شرایط فرد باید برود و اشکالات پایان نامه اش را رفع کند. این دفاعی که این همه ازش میترسن آخرش اینه! بازگشت! اما اون دنیا و حساب کتابش. نه اونجا بازگشتی نیست، حسابت بد باشه چی میشه؟ نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/7/2 و ساعت 9:40 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|