سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشکول 

در دوران مدرسه مطلبی در یکی از کتابها بود به صورت شعر کهرفردی خرش را گم میکند می آید پیش شخصی که در حال سخنرانی برای مردم بود و مطلب بازمیگوید سخنرانی به مردم میگوید آیا کسی در جمع هست که طعم عشق را نکشبده باشد؟ یکنفر پیدا میشود سخنران به مرد خر گم شده میگوید اینک خر تو بیار افسار! اون زمان از کنار شعر گذشتیم اما تو این یکی دوروز به مطلبی فکر میکردم یاد این شعر افتادم.
عاشقی رو در نظر بگیرید اصلا خودتونو بزارید جاش در اضطرابه که آیا معشوق قبولش کنه یا نه معشوق را بزرگ میبینه بینیاز از خود رها آزاد مستغنی و... میپندارد اما معشوق واقعا این است؟ مثالی میزنم فرض کنید جوانی برازنده به خواستگاری دختری میرود احتمال زیاد جواب مثبت میگیرد (1) چرا؟ چون اگه دختره به این جواب نده به کی میخواد بده؟ مگه چن تا پسر خوب ازون دختره خوششون میاد؟ عاشقی بالاترین کارهاست.
خدای بینیاز هم عاشقه! عاشق ما! اون صمده ولی عاشق! معشوقها(2) بالاترین حدشون اینکه عاشق بشن پس چه بهتر که عاشق یکی از عاشقان خودشون که ارزششو داره بشن! در فیه ما فیه حکایت دیوونه ایست که پیش شیرین فروشی میره ازش در باب لوزینه(3) میپرسه شیرنی فروش کلی تعریف میکنه از اینکه با فلان چیز و بهمان تهیه شده است آخر کار دیوونه میگه: چیز به این خوبیرو میفروشی چی بخری؟
عاشقا امیدوار باشید معشوقا بهتون نیاز دارن! معشوقا فرصت را از دست ندید!

1-یکی از دوستام  از قول یکی دخترای دوره ی لیسانس که هیچ ارتباط عاطفی با هم نداشتند و اتفاقا پسره از دوست اون دختر خوشش میومد میگفت
2-برخی از معشوقها در متن منظور غیر خداست متوجه باشید
3-شیرین مهم قدیم

اما کارای جدیدم که البته این کارا هنوز هم جا داران:



نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 85/6/28 و ساعت 4:23 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شازده کوچولو و توصیف زن
آخه دل من
بحثی در باره نقش مسجدها در برابر تکیه ها در محرم
محبت چیست؟
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا