شاید شده باشه که مشکلات به شما هجوم بیارن! ممکنه هم اینو تجربه کرده باشید: مشکلی نیست که آسان نشود... مرد آن است که هراسان نشود خب با مشکلات باید مبارزه کزد ولی یه سوال چرا ما از مشکلات بدمون میاد؟ مثلا نگرانیم قبض تلفون همرامون دیر نشه یا بچمون سیر شه (چقدم معنی سیر الان با گذشته یکیه) خب چون به این دنیا امبد داریم ولی من با خودم که فکر کردم دیدم این دنیا که قرار نیست برد و باخت مارو تعیین کنه برد و باخت ما بسته به خداست. پس این مشکلات مارو از چیزی منع نمیکنه مهم خدای بودن ماست و البته این مشکلاتم از سوی خداست پس اصلا بد نیست بلکه زیباست (البته به ظرفیت بستگی داره) با این دید همه چیز زیباست. بادتونه مقالهای که توش دربارهی غم و شادی گفته بودم؟ حالا من با این نگرش به جایی رسیدم که کلا شادم دیگه یه روز شاد یه روز غم نیستم فقط شاد تا بعد چی شه! غم دنیایی دنی چند خوری باده بخور نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 84/5/19 و ساعت 12:42 صبح
نظرات دیگران()
خب بالاخره قالب جدیدمونم راه افتاد البته متنشو هنوز با قالب تنظیم نکردم فونتش آشغاله ولی گرافیک عالی!
نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 84/5/18 و ساعت 9:55 عصر
نظرات دیگران() گاهی وقتا باید تجدید نظر کرد نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/5/14 و ساعت 3:3 صبح
نظرات دیگران() خدایا کار حساس میشود مشکلات شیرین تلاش زیبا و تو آماج!
نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 84/5/6 و ساعت 6:37 صبح
نظرات دیگران()
آیا میشود از این مرحله بگذرم؟ نه نه میشود؟ نه نه میشود؟ تا لبه رفتم خودت دیدی! ولی خدایا بار دیگر جه شود؟ دستامو بگیر تو دستت شعر عاشقونه بخون یه بوسم بهم بده نکنه این رویاها تموم شه خدا جون! من بهت بوس بدم؟ من طاقتشئ ندارم خدایا به تو بوس بدم! شرمنده منو باید تحویل بگیری تا نگندم خدایا به حق پنج تنت نیفتما؟ نیفتما؟ نیفتما؟
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/4/31 و ساعت 11:44 عصر
نظرات دیگران()
خدایا! بزرگا! ضربات شلاق وار شهوت را چه کنم؟
نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 84/4/21 و ساعت 2:28 صبح
نظرات دیگران() از دیشب غم عجیبی منو گرفته بود. البته دلایلی هم میتونست داشته باشد مثل قرار آدینه که مردد بودم درسته یا نه و به پایگاه اطلاع رسانی برادر فاضل رفتم و پرسیدم و هنوز جوابش نیمده. ولی خب قضیه میتونه چیزی دیگه باشه صبحی یعنی یازده نیم رفتم هیئت هرچند هیئت مورد داشت ولی بهرحال عزاداریی کردیم البته بیشتر برام مهمه که نشون بدم عزادارم. خلاصه از اونجا که برگشتم الان احساس راحتی میکنم غمم کمتر شده امبیدوارم... .خلاصه که ما عزاداریم. عزادار صاحب عزا! راستی تازگی فهمیدم بی اهل بیت نمیشه جلو رفت نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 84/4/19 و ساعت 2:41 عصر
نظرات دیگران()
خدایا مرا ببخش! به پایان رسید آْن روزها و شبها پایان آمد! دیگه به کمک تو تگراری ندارند!توکل بر تو آشتی آشتی آشتی باشه؟ دیگه تکرار نمیکنم
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/4/17 و ساعت 12:41 صبح
نظرات دیگران() نام: بداندیش صفت: ناسپاس محل زندگی: ژرفای تباهی عنوان: خدانشناس پیشه: گناهکاری وضعیت ظاهری: black مایل به کثیفی قد: بیش از نیاز وزن: گمتر از نیاز آرزو: زیاد! ولی نه تو حد آرزو داشتنم نیست امید: خدا نامید: خدا دوست: خدا دشمن: خدا گرایش: کج توانایی: توجیه جرم: نادانی، سفاهت، نفهمی، جهل، در یک کلام خدانشناسی اصلا خدا کیه؟ فقط نمیدونم چرا به آ‹امش نمیرسم!!!!!!! حکم: نداریم خدا بخشنده تره. دعام کنید.(کاش معنی این حرفو حداقل ... نه کاش خدا رو میفهمیدم، خودمو) نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/4/10 و ساعت 3:20 عصر
نظرات دیگران()
امروز به دارش زنند و فردایش آتش و دیگر روز بر بادش. و چون فردایش آیی از آن چیزی نبینی.
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/4/3 و ساعت 9:14 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|