سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازگشت 
دوستان ما اسبابو کشیدم و خانه ی نخست رفتیم. قدیمیا میدونن کجاس هرکی خواست بدونه پیام بده عزت زیاد
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 99/11/27 و ساعت 8:0 عصر
نظرات دیگران()
حرف برای نگفتن 
خدایا! حرف بسیار است، اما نه برای زدن! قدرتی مرا ده تا بشنوم.
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 87/1/26 و ساعت 10:43 عصر
نظرات دیگران()
مردی ناشناس ( گزارشی از چهلم علامه نوری) 
امروز چهلم علامه نوری در حسینه اش برگزار شد. مراسمی ساده در حسینه ای ساده و بی حضور ملموس خبرنگاران. با سخنرانی آقای حسینی نژاد و مداحی. این شد که تصمیم گرفتم گزارش مصوری از این مصوری از این مراسم تهیه کنم.
برای آشنایی با ایشان به ذکر چند نکته بسنده میکنم. ایشان از علامه ی بزرگ تهران بود که در منطقه ی خاوری تهران زندگی میکرد. ایشان از مسببین 17 شهریور 57 و کسی بود که باعث برگزاری مراسم در میدان ژاله (شهدای کنوی) شد. ایشان پیگیر امر تبلیغ برای مردمان غیرپارسی زبان بود و هزاران نفر را به دین نوین اسلام مشرف کرد. کتابهای بسیاری به زبانهای مانند انگلیسی فرانسه و ... برای تبلیغ اسلامدر انشترات خود منتشر کرد. زبان من از شرح مناسب ناتوان است پس بسنده میکنم.







مراسم دیگری فردا از 10-12 در شهر بلده برگزار میگردد.
نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 86/12/9 و ساعت 3:28 عصر
نظرات دیگران()
بخنیدم! بخندیم! با هم! 
به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر
سلام به همه همیهنان ارجمند و گرامی! حال شما خوبه؟
بحث «جوک کوتاه»
را میخواندم. مطالب را که میخواندم، مطالبی در باب قومیتها و گروههای
مختلف بنظرم رسید. اجازه بدهید با  مقدمه ای، این موضوع را خرده ای بشکافم.
لطیفه های قومیتی چند دسته است.
1-استفاده از یک ویژگی آن قوم: این دسته صرفنظر از اینکه آن ویژگی نسبت به
آن قوم چه میزان صادق باشد، به شیوه ای گوناگونی اجرا میشود. در یک شیوه
فرضا با استفاده از شیوه ی گویش، موقعیتهای طنزی آفریده میشود. در شیوه ی
دیگر اغلب با نکوهش یک یا چند صفت و ویژگی قومیتها انجام میشود.
2-نسبت دادن: خیلیها وقتی از دست کسی ناراحتند، صفاتی که در آن فرد نیست
را بصورت دشنام میگویند. شبیه این موضوع در این دسته است. برای روشن شدن
مثالی میزنم. ترک زبانان گرامی کشور - که نژاد ایرانی دارند- در لطیفه ها
گاهی با لفظ «خر« (گاهی به معنای یک حیوان گاهی به معنای بزرگ) مورد اشاره
قرار میگیرند. اگر صفت «بیلمزی» بر اینان قابل برچسب زدن باشد، آنگاه گفتن
خر دشنام دادن است. اگر نباشد، نشانه ی کینه و دشمنی است.

ما ایرانیان دشمنان زیادی داریم. انیران در برابر ماست. برخی از اقدامات
ما - حتی اگر بر پایه ی واقعیتی باشد آنهم واقعیتی عمومی نه خصو صی-  باز
هم سبب رنجش و کدورت جمعی از همیهنان، همیهنان مسلمان و شیعه ی ما میشود.
هر کدام از این واژگان دارای دشمنانی است. ما متعهد به دفاع از هویت خود
هستیم. آیا اینکارها خیانت نیست؟ بیایید دست در دست هم بدهیم تا بمانیم.

خدایا مردمان این کشور از اندک شیعیان جهان هستند. آنها به ریسمان خودت متصل نما!
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/11/29 و ساعت 10:48 عصر
نظرات دیگران()
یک مرد خدا در همین نزدیکی 
امشب عکسی مربوط به یک مرد خدایی میگذارم. لذت ببرید.


و  بزرگ دو قسمت از تصویر  چپ     راست

نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 86/11/3 و ساعت 11:2 عصر
نظرات دیگران()
یک عکس/ یک نظر 
/

به نظر شما این عاقبت این بچه چی میشه؟
نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 86/9/27 و ساعت 2:48 عصر
نظرات دیگران()
قویترین دشمن 
یک سازمان و جهان پیرامون آن با هم کنش و واکنش دارند. در این جهان پیرامون دشمنان آن سازمان هستند که میخواهند و شاید میتوانند به آن صدمه بزنند. باید آگاه بود که دشمن میتواند خطرناک باشد و نباید دشمن را دست کم گرفت. به گفته ای: صد دوست کم و یک دشمن زیاد است.
اما از این دشمن خطرناکتر دشمن درون سازمانی هست. یک سازمان از بخشهای گوناگونی تشکیل شده است. یکی از این بخشها افرادی هستند که درون سازمان هستند و درجات مختلفی از وفاداری به سازمان را ابراز داشته اند. این افراد وقتی دشمن باشند (منافق) یا به صف دشمنان بروند (دشمن بیرونی آگاه)، بمراتب از دشمن پیشین خطرناکترند.
اکنون به پرسش بحث میرسیم. آیا از این دو گروه دشمن خطرناکتری هم هست؟ پاسخ این پرسش سنگینتر است. در یک سازمان، گروهی از افراد (یا اجزا) وجود دارد که سر سازمان ( یا در مواردی هسته ی سازمان، بخشهایی که فراتر از افراد مورد اعتمادند اصلا سازمان بر آنان بنیانگذارده شده است)، این افراد میتوانند خطرناکترین دشمن سازمان باشند. چرا به جهاد با نفس جهاد اکبر گفته شد؟ چون در اینجا با خودت (بنیانگذار سازمان تو حالا نامت هر چه باشد بینانگذارآن نام) مبارزه میکنی. اینجا مبارزه بسیار سخت است. از سویی اثبات دشمنی چیزی که بنای سازمان بر آن گذارده شده است سخت است. از سویی دیگر مبارز اصلی با این خود این است (مبارزه ی خود با خود) چون خود این، سازمان را ساخته است پس مدعی اصلی اوست از سمت دیگر دشمن هم خود اوست، یعنی هیچکس جز خود این نمیتواند نقش اصلی در این مبارزه را ایفا کند. در بسیاری از موارد خود این یا متوجه نیست و یا خود را به نفهمی میزند، پس تلاشی جهت مبارزه با دشمن نمیکند، این در حالی است که در صورت توجه هم مبارزه ی سختی خواهد بود. حاسبوا قبل ان تحاسبوا به شما ایراد نمیگیرند که چرا فلانی گنه کرد، اما خواهند گفت تو چرا درست نبودی.
در پایان اشاره َشود که یکی از نیرومندترین روشهای ضربه زدن به یک سازمان، همین انحراف بنیان آن سازمان است. آنچنا که حتی فرد استحاله شود و این را نپذیرد.
خدایا در ظهور مولا امام زمان تسریع کن و درود و سلام تو بر محمد و خاندان پاکش باد.
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 86/8/28 و ساعت 4:1 عصر
نظرات دیگران()
تفاوت چهارچوب و محتوی 
موضع جالبی است. این دو چیستند و چه فرقی دارند و چه ارزشی شناخت آنها دارد؟چهارچوب و محتوی را توضیح خواهیم داد (ان شاالله). بنده آدمی مهربان باشم. مهربانی چیست؟ مهربانی محتوای رفتار من است. اما در کنار این محتوی چیز دیگری وجود دارد. من مهربان باشم، تو هم قد من مهربان باشی، هر دو محتوای یکسانی داریم، اما آیا رفتار من و تو به یک شیوه است؟ شیوه ی مهربانی کردن وقتی متفاوت است، بحث چهارچوب شروع میشود. یک مثال دیگر بزنم: مردم بهمان شهر انسانهای با خوبی به فلان میزان هستند. مردم شهر دیگری هم خوب هستند. اما آیا این دو گروه به یک شیوه رفتار میکنند؟ این شیوه و قالب و چیزی که رفتار و ماهیت و محتوی در آن قرار میگیرد، چهارچوب است.
بعد از روشن شدن احتمالی چهارچوب و محتوی، به اهمیت چهارچوب میپردازیم. مردم دو شهر یاد شده ممکن است هر دو خوب باشند، اما آیا لزوما میتوانند براحتی پیش هم زندگی کنند؟ آیا یک فرد از این شهر در شهر دوم میتواند عین شهر خودش بزید؟ (پاسخ این پرسش را بسیاری میدانند اما اینجا یک حاشیه ای بگویم. اگر محتوی به کمال رسیده باشد، چهارچوب بی ارزش میشود). آیا دیده اید برخی آدمها با برخی دیگر نمیتوانند کنار بیایند یا به اصطلاح فاز نمیدن و یا بری افراد چندان خوب نیستند اما برای کاری برگزیده میشوند. این تنها بدلیل محتوی نیست، بلکه چهارچوب هم مهم است. شاید یکی از تفاوت امامان مختلف، تفاوت در چهارچوب باشد. به اثر چهارچوب در انتخاب همسر هم فکر کنید.
لطفا به گسنرش این مفهوم با نوشته ها و نقدهای خود، یاری رسانید.
نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 86/8/19 و ساعت 10:39 عصر
نظرات دیگران()
شیطان، اغما و ما 
بسم الله الرحمن الرحیم
مجموعه ی تلویزیونی اغما را دیدید؟ امشب قسمت آخرشو پخش کرد. البته قرار است فردا هم تکرار کند. این کار هم مانند خیلی از کارهایی دیگر نکات مثبت و منفیی داشت. از نکات منفیی مانند توانای زیاد شیطانش میگذرم و به نکات مثبتی در این فیلم یا به قولی نگاهی خوب ببینده به این کار میپردازیم.
نکته ی خوبی بود، شیطان تنها وسوسه میکرد (البته شیوه گول زدنش ناجوانمردانه بود که با این بخش کاری نداریم) و بطور فیزیکی کاری نمیکرد. نمیدونم بازیهایی کامپیوتری کردید یا نه؟ در برخی مواقع شما شکست خوردید اما بازی هنوز تموم نشده، مثلا شما اینور دیوار افتادید و کسی میرود تا سنگی را بر روی شما ول کند. شما هیچ کاری نمیتوانید بکنید. هر چی جیغ بزنید، فریاد بزنید یا بالا بپرید فایده ای ندارد، او کار خود را میکند. داستان امشابهی اینجاست، خدا به آدم گفت به آن درخت نزدیک نشو! اما شیطان سوگند خورد برای آدم. آدم چیکار کرد؟ حرف شیطان را از حرف خدا که کهنه شده بود، بیشتر حساب کرد. عکس اون بازی. بر یقین خود شک نمیکند. میرود و کارهای شما بر او تاثیری ندارد، چون شما بر او تسلطی ندارید.
نکته جالب دیگری را اشاره کنم. پیر بابا (محمود) به طه پژوهان در پاسخ پرسش که چگونه میتوانست بفهمد الیاس دارد گولش میزند اشاره کرد که او خلاف شرع میخواست. این نکته ی ظریفی است، عقل ما آن زمانی کافیست که میفهمد باید به یک مرجعی تکیه کند. اصلا چرا رسالت پیامبر وابسته به اعلام ولایت مولا است؟ (بر آنها و خاندانشان درود خدا باد). اگر علی نبود مرجع نبود. جماعت گمراه میشد بی انکه راه هدایت را بشناسد. در اینجا هم مرجعیت مرجع بود. خروج از خط اسلام نکته ی ریزی شاید بنظر برسد، اما سنگی برای گمراهی است.
نکته ی دیگری در باب وسوسه شیطان، مداومتش بود. پله پله، برای سقوط بزرگ ذره ذره پیش میرفت. پس باید مواظب بود.اگر دلمان مال حرام میخواهد و داریم با او مبارزه میکنیم، فرضا این مال حرام با ستم بر کسی بدست می آید، شیطان در وهله ی اول که نتواسنته هنوز به آن مقصودش برسد، ممکن است تشویق کند که با او بد رفتاری کن یا ولخرجی کن. او مکر دارد و البته خدا مکری قویتر دارد.
ادامه دارد؟
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 86/7/27 و ساعت 12:38 صبح
نظرات دیگران()
تالار آیه های انتظارم، امرزو، فردا 
چند ماه پیش که با حضور تنی از بزرگواران سنگ بنای این تالار گذاشته شد، نخستین هدف پا گرفتن و قوام یافتن تالار بود. طی این مدت تالار از فضل خدای یگانه - سپاس او را- نه تنها رونق مناسبی یافت، بلکه کیفیت مطالاب ارائه شده، بمیزان قابل قبولی افزایش یافت. در زمانی نه چندان دور از نظر سخنران، کیفیت سخنرانی و تنوع مطالب ما با مضیقه روبرو بودیم. بحمدلله امروز مطالب ارئه شده در تالار آیه های انتظار جالبتر و پربارتر و دارای برتریهایی نسبت (یا حداقل برابر) به سخنرانیهای معمولی است. در اینجا باید قدردان و سپساگذار زحمتکشان این تالار بود . این مرحله را میتوان مرحله ی دوم پیشرفت تالار حساب کرد. اشاره شد به برتریهای این تالار نسبت به سخنرانیهای معمولی شد. اگر یکی از معروفترین سخنرانان به محل شما بیاید و سخنرانی کند، در مورد دسته ی خاصی از مسائل صحبت خواهد کرد. اما در اینجا گستره ی وسیعی از مطالب، حتی روانشاسی و بهورزی قابل ارئه است. حتی این امکان است که سخنرانان مختلفی از نفاط مختلف جهان به ارائه ی مطالب خود بپردازند. الحمدلله تا این روز (آدینه) اکثر مطالب ارائه شده - علی رغم آزادی موجود- خالی از نشر عقاید انحرافی یا تبلیغ جناحهای سیاسی بوده است. پس از مرحله توانمندی تالار (مرحله ی دوم) اکنون نوبت مرحله ی سوم است، مرحله ی میوه زایی تالار. در این مرحله تالار به محیطهای دیگری باید صادر گردد و اینگونه اندیشه ی انتظار و اجتماع دوستان اهل بیت در محیط مجازی با ابزاری غیر متن محور یا متن محور گسترش خواهد یافت. در این مرحله تبلیغ اهمیت دو چندانی خواهد یافت و دوستان باید به نقد و توجه به تالار در نوشته های خود بپردازند و مسئولین تالار هم به مقوله ی تبلیغ توجه بیشتری نشان دهند. در این مرحله تالار از مفهومی گروهی خارج به مفهوم فراگیر در محیط مجازی تبدیل خواهد شد.
نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 86/7/22 و ساعت 2:0 صبح
نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شازده کوچولو و توصیف زن
آخه دل من
بحثی در باره نقش مسجدها در برابر تکیه ها در محرم
محبت چیست؟
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا