«توحید مفضل» حاوى مطالب سودمندى در مورد خلقت انسان و جهان و اثبات وجود خداى متعال و علم و قدرت و حکمت اوست که امام صادق علیه السلام در چهار جلسه براى مفضل بیان فرمودند و مفضل با اجازه امام مىنوشت. ادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 85/8/26 و ساعت 12:38 صبح
نظرات دیگران()
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
مطلبی در جایی خواندم که بسیار تکان دهنده بود خواستم اینجا مطلب کاملتری بنویسم تا مفید واقع شود. لطفا بانوان با دقت بخوانند.
منافع انسان امر مهمیه. اگر معامله ای کردید قسطی و رسید خواستید طرف گفت: مگر اعتماد ندارید؟ شک کنید! آدم تو برخی مسائل نباید رودروایسی داشته باشه.
یکی از پدیده های که تازگی زیاد شده است تلفنهای دوریندار - چه ساده چه فیلمبردار- است ادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 85/8/20 و ساعت 4:10 عصر
نظرات دیگران()
به نام خداوند دلها و جانها
بر آن شدم تا اینبار مطالب مهمی را بنویسم. در زمانی که از عمر دولت تازه میگذرد کارهای انجام شد که بد نیست بازگویی شود.
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 85/8/17 و ساعت 12:42 عصر
نظرات دیگران()
به نام خدا
ابتدا مسیر بارگذاری IE7 را میگذارم. البته 17 مگ است.
یکی از محبان درخواست برای پشت زمینه های حاشیه دار کرده بودند.
برای این منظورادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در شنبه 85/8/13 و ساعت 12:20 عصر
نظرات دیگران()
به نام خا
اینبار به یک مطلب کاربردی در حیطه ی نت میپردایم. شاید برای شما پیش آمده باشد که بخواهید نامه ی الکترونیکی را (EMail) همراه با جلوه های ویژه بفرستید و نتوانستید این مطلب به این موضوع و بطور خاص گذاشتن پسزمینه (background) اختصاص دارد.ادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 85/8/5 و ساعت 4:38 عصر
نظرات دیگران()
ابتدا تولد امام حسن (ع) را تبریک میگوییم آقا عیدی بده!
وقتی کسی کسی را دوست دارد ممکن است حاضر باشد جانش را فدای او کند و از مسائل بزرگی بگذرد اما اگر نیاز باشد تا قدم خردتری برای او بردارد شاید ابا دارد. ممکن است حاضر نباشد ماشینش را برای نیاز طرفش بفروشد.ادامه مطلب...
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 85/7/17 و ساعت 12:40 عصر
نظرات دیگران()
ماه رمضان آمد. از این ماه پربرک خیر اول به ما رسید. الحمدالله
-------------------------------
من فلاشکار نیستم اینم برای ماه رمضان ساختم باشد که قبول گردد. ان شا الله در آینده کارهای بهتری از من خواهید دید. البته سیستم فلش را درست نشان نمیدهد. درستش
http://www.sharemation.com/alidavod/alah1.swf
نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 85/7/4 و ساعت 12:47 عصر
نظرات دیگران()
به نام خدا دانای بلند مرتبه! یزدان بی یاور خدای دادگر منان مهربان نازنین رهبر یکتا بیتای آسمانها و زمین و آنچه ببینیم و نبینیم! دادفرمای بلند آوازه! بخشنده ی بخشایشگر!
و ادامه نوشته ی دوستم مجید:
مسیر طولانی تر شده بود اتوبوس هرچه می رفت انگار جاده تمام شدنی نبود شوق دیدن گنبد سبز رسول اکرم و حرم مطهر آن حضرت آتش جانم را شعله ور تر می کرد بغض گرمی گلویم را می فشرد اما قصد باریدن نداشت.چشمم را به تابلو های کنار جاده دوخته بودم و منتظر تابلو ورود به مدینه بودم انگار اصلا این جاده تمامی نداشت ............
باصدای مدیر کاروان از خواب پریدم سمت چپ تان مسجد شجره است که حاجیان از مدینه در این مسجد محرم می شوند ......مسجدی با دیوار های سفید و گلدسته ای سفید نوید ورود به شهر پیامبر را به مسافران و زائران می داد. وقتی فهمیدم وارد مدینه شده ام بغض ام ترکید و نم نم اشک ها به سیلاب باران تبدیل شد با چشمانی نمناک به دنبال گنبد سبز رسول الله می گشتم دائم زیر لب به رسول خدا سلام می دادم زیر لب می گفتم یعنی نمی خواهی جواب سلام من را بدهی یعنی نمی خواهی به این بنده گناهکار نظری کنی ..........اما نه او همان اول به من سلام کرده بود همان زمان که اسمم به عنوان نفرات اصلی در آمده بود او به من سلام کرده بود و من باید اکنون در نزدیکی مضجع شریف اش جواب سلام او را می دادم .
السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا محمدبن عبدالله السلام علیک یا خیر خلق الله السلام علیک یا رحمة للعالمین....
به برج های مدینه چشم دوخته بودم تا شاید در پس این برج ها حرم مطهر نبوی پیدا شود چشمم که به حرم افتاد اشک هایم امانم را بریده بودند سلامی به رسول گرامی اسلام دادم.
دوست داشتم هرچه زودتر آتش عشقی که از درون هواپیما به جانم افتاد بود با زیارت حرم شریف اش خاموش کنم . چشمم که به گلدسته های سفید و بلند حرم نبوی افتاد اشکم بند آمد انگار دلم آرام شده بود.
وقتی به هتل رسیدیم اتاق ها آمده نبود باید کمی صبر می کردیم به هر حال هر طور بود یک ساعتی صبر کردیم سریع ساک هایم را در اتاق گذاشتم غسل کردم و راهی حرم شدم.....
صل الله علیک یا رسول الله
نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 85/7/2 و ساعت 10:0 عصر
نظرات دیگران()
به نام خداوند زیباییها! امروز (پنجشنبه) به جای فردا -که سالی دگر بر سالهای نبود پدر افزوده میشود- به گورستان بهشت زهرا مشرف شدم. در مینیبوس - که ببشتر برازنده اش مینیگاز است- به فکر فرو رفتم. من افتخار میکنم پسر پدرم هستم.
مسائل رو میشه از دید جزئی و کلان بررسی کرد مثلا آیا برادر هاشمی رفسنجانی خوب بود یا نه؟ میشه گفت فلان کار را کرد میشه گفت بهمان بلا رو آورد در نهایت هم هیچ نتیجه ای گرفته نمیشه! مگر بضرب تیشه! فلذا راه پیشنهادی ما دید از بالاس یعنی ما یک کشور انقلابی و پر مدعا داشتیم 18-19 سال از انقلاب و 8-9 سال از جنگ گذشت که 8 سال مال برادر رفسنجانی بود آیا ما به جایگاه خود رسیدیم؟ آلمان بعد جنگ جهانی یکم (1297) تا جنگ جهانی دوم(1318) در 21 سال ابر قدرت شد با مقایسه های اینچنینی میتوان به نتیجه رسید ولو بیضرب شدید! البته سخن ما این نیست.
پدرم وقتی مرد جمعیت زیای تو خاکسپاریش بی آنکه تبلیغ و جار و جنجال کنیم اومدند. تقریبا هر کسی که سرش به تنش میارزد از پدرم تعریف میکند بطور نمونه امروز یکنفر منو شناخت و حین گفتگو جمله ی گفت « البته اون که آمرزیدس» اگه یکنفر خوب باشه در بارش اینو میگن خوشا به حاله کسیکه پسرش پس از مرگش با افتخار بگوید« من پسر پدرمم» بدا به حال الکساندر دوما چون الکساندر دوم هرگز نمیتونه اینو بگه! خوشا با این نوع فخر فروختن بدا به ابراز سوءاستفاده از زنان!
نوشته شده توسط مصطفی در یکشنبه 85/7/2 و ساعت 10:0 عصر
نظرات دیگران()