عشقی میتواند براساس جذبه های جسمی-حنسی یا روحی-اخلاقی باشد. همچنین منظوز از عشق هم میتواند به همین دسته ها تقسیم شود. پس در مجموع میشود 4 دسته بحث ما در اینجا به آنها جز جسمی-جنسی جسمی جنسی میپردازد. یعنیآنهایی که حداقل در یکی از مراحل آن بحث روحی-اخلاقیست.
اینکه آیا میتواند باشد یا نه؟ سوال مهمیست. بنظر میرسد حداقل در روحی-اخلاقی روحی-اخلاقی که اصلا بحث جسمی در میان نیست بتوان. نکته ی دیگر وصال این عشقهاست که به معنای کنار هم بودن فیزیکی نیست. اما بحث اصلی من اینها نیست. انسان خصوصیاتی دارد از جمله نمیتواند با یک محلول چر شود چون ظرفیتش را ندارد در وقاع انسان چندوجهیست. برای نمونه در همین مورد اگر این چنین نبود عاشق و معشوق میشستند و 20 و 4 ساعته راز ونیاز میکردند امری که نرسیدنیست. دو نفر که همدیگرو میخوان ممکنه بشین چن ساعت با هم حرف بزنن و بعد به بهانه ایی تمومش کنن ولی بهانه است در اصل آنها نمیتوانند فقط با هم پر شوند زندگی باید متانسب باشد نمیشود نباشد پس عشق روحی-اخلاقی روحی-اخلاقی شاید پتانسیل بالاتری داشته باشد ولی آدم را اشباع نمیکند چون از جنبه های دیگر زندگی در آن خبری نیست از مشارکت از خستگی از بیرون رفتن از کار کردن از با همسایه دعوا کردن از ختم رفتن از عروسی رفتن از همه و همه خالیست. در عشق جسمی-جنسی آدم خودشو با طرف نمیخواد پر کند بلکه چیزهای دیگری که شاید طرف هم نبود باز هم بودن ولی مخلوط میشوند. پس پیشنهاد من اینست اگر آدم آرمانگرایی هستی و دنبال عشق روحی-اخلاقی روحی-اخلاقی جنبه های جسمانی رو هم به آن بیفزا شاید اولش سخت باشد و ناشناس شاید اولش سردرگم شوی ولی در پایان یک حرکت کمتر بالا پایین شونده ای خواهی داشت جسم و روح را هر دو را بپذیر ولی جسم را با پنجره ی روح ببین جسمش هم زیباست. نقل از ... نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 85/3/18 و ساعت 7:38 عصر
نظرات دیگران() امام جماعت مسجد نقش برجسته ای در جذب افراد –بویژه افرادی که مسجدی حرفه ای نیستند- دارد. چند ماه پیش که تازه به این محل آمده بودیم از اینکه مسجد محل انقدر خلوت تعجب میکردم و البته از جانب اهل خانه دلایلی هم صادر میشد. خلاصه با تغییر امام جماعت آن مسجد مسجد رونق گرفت. این داستان سبب شد تا این مفاله را به رشته ی تحریر در بیاورم. شایان ذکر است عمده ی مطلاب برخواسته از تجربه و نه تحلیلهای صرف است. همچنسن خواهشمندم در تکمیل این مطالب به من یاری رسانید حتی اگر این مطلب قدیمی شده بود و شما نکته ای جدیدی دیدید لطفا مضایقه نفرمایید. *****
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 85/3/12 و ساعت 11:47 عصر
نظرات دیگران() خدایا میخوام از اول شروع کنم مثل روز اول پاک! کاملا پاک روح جسم ذهن پرونده میخوام بزاری- که میدونم میزاری- که انگاری هیچی نشده فقط و تنها فقط نزار این دفم از اون دفعه ها بشه. فقط یه چیز ازت میخوام فقط دلمو بسویت بیشتر جلب کن بهم اون اطمینانرو بده! قربانت یک شرمنده ی ترسو. نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه 85/3/2 و ساعت 12:17 صبح
نظرات دیگران() به تازگی دیده شده است که برخی از اتوبوسها به بهانه های چون سریع السیر بودن وجهی (معمولا 200 تومان) از مردم میگیرند. با گذاشتن این مطلب کنار داستان مترو- که در آن گفته شد متوسط کرایه بر مسافر تغییری نمیکند (یا همان 65 تومان میماند دقیقا خاطرم نیست) در حالیکه میبنیم حداقل کرایه اکنون 75 تومان است ظاهرا آقایان بلیطهای اعتباری و ... را هم در جمع خود آورده اند در حالیکه قبلا هم این بلیطها بود و قیمت 65 تومان پس بطور خلاصه بلیط مترو گران شد ولی آقایان مطرحش نکردند- به این نتیجه میرسیم که اگر اعتراض نشود دستهای بساط گرانی و کاهش دسترسی را بر ما چیره میکنندارگ نخواهید و نگویید اوضاع بد میشود بزودی مجبورید با اتوبوسهای 200 تومانی حرکت کنید و این تازه آغاز راه است. در پایان سخنانی با مسئولان دارم. آقایان مسئول نمیگوییم گران نکنید نمیگوییم مملکت خرج ندارد میگوییم عوامفریبی نکنید هم از اول وعده نمیدادید و ادعا نمیکردید هم وقتی گران میکنید رسما مثل مرد بگویید گران کردیم. نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 85/2/20 و ساعت 11:12 عصر
نظرات دیگران() «گما مبر آنانی که به آنچه انجام داده اند شاد میشوند و دوست دارند به آنچه نکرده اند ستایش شوند گمان مبر رستنی از عذاب برای آنان باشد و برای آنان عذابی دردناک است» آل عمران 188 در باب دلیل مشکلات و ضعفهای ما و راه حل آن بسیار ایده ها داده شده و گفته ها آمده است. در این گفتار به اصل و ریشه ی همه ی آنها پرداخته خواهد شد. راست باشد که ما ایرانیان[1] از خود شیفته ایم. عاشق تعریفیم. تملق را دوست داریم می پسندیم که ما را بستانید خواه باشیم یا نباشیم خواه شایسته یا ناشایسته. نیکو ستودن ماست. این رفتار پایه و پی انتقاد ناپذیری ماست و این یعنی ما از دید خود خود را ببنیم و چون از خود شیفته ایم خود را رسیده و کامل و تنها نیازمند کمی بهبود میبینیم هیچکس حق ندارد از ما انتقاد کند اگر هم به این دست یازید غلط کرده است و نادرست گفته است ما را انتقادی نیست. اگر شخصی ما را چاپلوسید آدم خوبیست هرکس همه باید اینگونه باشند. در این اندیشه انتقاد پذیرفته نیست چه برسد به اجرای آن . کسی هم یارای انتقاد نیست. پس: تعارف نکنیم رک باشیم چاپلوسی نکنیم چاپلوس دشمن ماست انتقادپذیر باشیم حتی برای مدتی بخواهیم تا دیگران انتقاد کنند البته ما انتقاد پذیرم!!!!!!!!!!!!!
خوش بود تا محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد راستی این مهم است.
http://i2.tinypic.com/xc926f.gif
نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 85/2/15 و ساعت 2:1 عصر
نظرات دیگران() دانش ما ناقص است و این نقص حداقل بدلیل کامل نبودن اطلاعات ما حاکی از یک عدم اطمینان هم هست. دیروز بحث داشتن آگاهی بیشتر وافزودن اطلاعات بیشتر بود و انتقال دانسته. زمانی مادرم از آشپرخانه صدای عملیات ساختمانی میشنید و تفسیر میکرد همسایه در انتهای پارکینگ – که هنوز ساختمان کاملاً کامل نشده بود - مشغول کار است و این صدای جوری بنظر میرسد که از عقبتر از آن مشغول کار هستند. بعدتر مشخص شد در خانه های پشت سر هم عملیات ساختمانی در جریان است ... . انتخاب میان تشخیص گوش (یک آگاهی) و دانسته ها از کار ساختمانی در جریان (یک آگاهی دیگر) یا فرآوری آنان بحث مهمی است و چالشی حساس. انسان شاید زیاد آگاهی نداشته باشد ولی به اندازه ی آگاهیش آگاه نیست. در اطراف ما اتفاقات زیادی هر روز می افتد و دانش بزرگی در فضا، ببخشید شاید هم بزرگ نه، پخش میشود به ما هم بخشی از این همه اگاهی میرسد ولی مشکل در بخش فرآوریش هست جایی که ما چون کودکی ناتوان درمانده ایم. بنظر میرسد جهان آینده جهان پردازش و فرآوری اطلاعات و اگاهی و نه صرفاً بیشتر دانستن (به معنای بیشتر آگاهی داشتن) باشد. در اینجا رسماً مرگ فن آوری اطلاعات به معنای کهنه ی آن اعلام میشود. دلم میخواست پایان هر نوشته ام یه شعر قشنگ بگذارم حیف گاهی نشد. توی سرمای زمستون یه کبوتر روی ایوون خیس شده پرهای نازش دیگه بالهاش نداره جون بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته یه دلش پر اضطرابه یه دلش پر از امیده تو آسمان آبی اون هنوز جفتی ندیده دلشو زدش به دریا بره دنبالش به هر جا اما افسوس یه شکارچی نشسته پشت درختا تا بلند میشه از ایوون میریزه روی رمین خون تا میریزه رو زمین خون میشینه جفتش رو ایوون نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 85/1/17 و ساعت 6:29 صبح
نظرات دیگران()
جامعه های انسانی کنونی 2 دید دارند. یکی دید ظاهری که اگر پرسیده شوند خواهند گفت و دید جاری ( رمینه) در زندگی انها سریان دارد و ایم جای است که تعیین کننده است.
برای روشن شدن بحث به تاثیرات زبانی میپردازم. زبانی که ما سخن میگوییم چیست؟ پارسی. این زبان ظاهری است و البته جاری . دقت کرده اید گاهی واژگان بیگانه - چه تازی چه فرنگی- واژگان یا قاعده ی دستوری ای برخلاف مسیر استفاده و مسیری ظاهری کاربرد واژگان معمول میشود؟ این تاثیر همان زمینه است. صورت مسئله؟ در جهان امروز یکی از مسائل مهم افکار عمومیست و حتی شاید دولتها هم دارای افکار عمومی باشند. هژمونی آمریکا (جان اف کندی و کاربرد) ارکانی از جمله این دارد حتی ظاهراً در دولتها. با این مقدمه صورت مسئله مطرح میگردد. بررسی اینکه پس زمینه های موجود چگونه اند و آیا ما در ترسیم آنها چگونه عمل میکنیم و در نهایت برای بهبود چه باید کرد. نگاهی به نوشته های روزنامه ها بیندازید در دو منظر اول ایرانیگرای دوم اسلام-دولت-سیاست. در منظر اول سینه دارم شرحه شرحه از فراق از آن صرفنظر میکنم. اما در منظر دوم. حداقل در برخی مطالب دیده میشود ضمن محکومبت آمریکا درنهایت بطور ضمنی یا به عنوان نتیجه ضد ما -خواه آمریکا خواه ...- القا یا نتیجه میشود عنصر وحشت از آرمکا پیشرفته تر و قویتر بودن آنان درستتر بودن ادعاهای آنان موفقتر بودن در رسیدن به اهدافشان و ... دیده میشود چیزی که بعد از خواندن یک مقاله ی غربی در اینترنت به انسان دست نمیدهد (یعنی احساس اینکه غربیها نادرست کارند یا ایرانیان بر حقند و باید به حقشان برسند جاری نمیشود) . اکنون پس رمینه ها معرفی شد و شیوه ی ترسیم در جامعه تا حدی بررسی شد به راههای بهبود آن اندیشید و اما قبل از آن بدانید هیچگاه دشمنی کامل متحد و هماهنگ نخواهید داشت و بقول قران « ان کید الشیطان کان ضعیفا» (نساء 76). برای اجرای صحیح باید روش اجرایی خود پس زمینه ی فکری شود. باید در نوشته های خود اساس توجه را به پس زمینه ی القایی نوشته و گفته ی خود قرار دهیم فرضاً جمله ی زیر بررسی میکنیم. «ایران در رفع نگرانیهای جهانی موق تر خواهد شد» ظاهراً جمله ی مثبتی است، ولی این جمله در پس خود چیزی دیگری را دارد و آن اینکه نگرانیها مربوط به همه ی جهانند ایران در برابر جهان است جهان همان را میگوید که آمریکا و فرنگ میگویند. حال این جمله را ببنید. «ایران در کاهش تصویرسازی های غرب موفقتر خواهد شد» جمله بار پس زمینه ای جمله ی قبل را ندارد ولی بار القاییش در جهت ما تصنعی جلوه میکند. در واقع ما چون در موضع پایین هستیم نمتوانیم بسادگی تاثیر جاری-پس زمینه ای بگذاریم. در این جمله خواننده به جدال با مطلب هم حتی ممکن است در بیاید خصوصا اگر در چند جا جمله ی اول و در چندین جا جمله ی دوم بیاید تصنع نمود میکند. حال این جمله «تصویر ایران در جهان روشنتر خواهد شد» یا «...از این هم روشنتر...» در پس زمینه روشن بودن تصویر ایران را در جهان دارد که میخواهد روشنتر شود و نکته ی دیگر خود واژه ی جهان است که ما را در کنار به جای در برابر جهان میگذارد. البته جمله ی دوم در سطح انتشار جهانی - که متاسفانه زبان پارسی در جایگاه مناسبی نیست- چندان هم بد نیست و جمله ی سوم چندان برای انتشار چهانی مناسب نیست به دلیل ماهیت شعاری. جای دیگر که مهم است متن مقالاتی است که خود نویسندگان دشمن را در صفاتی بطور پس زمینه- همان مشکل ما خود ما در این پس زمینه بزرگ شدیم این یعنی جاری- برتر بهتر و ... میدانند هرچند در کلام قبول نداشته باشند. مشخصاً راه اصلی اینست که پس زمینه ای برای اصلاح در همه - که بعید است در بیشتران جامعه- ایجاد شود. یکی از عواملی که میتواند محرک آن باشد عوامل افزاینده ی غرور ملیند مثل مشخص شدن برتری نظامی. از پیشنهادهای دیگر از جملاتی مثل «ایرانیان در زمینه ی بهمان حتی از اروپاییان هم پیشی گرفتند» جز در موارد که سنتی مال آنانست - که قطعا شامل علم و فن آوری نمیشود- جلوگیری شود و به جملات کوتاهی چون «برتری در برابر اروپایان» یا «برتری در برابر رقبا در ...» -اروپا چندان هم مهم نیست نکته ی جمله ی دوم است- بسنده شود. فراموش نشود جز با اطلاع رسانی کم سانسور -بیسانسور واقعی کجا داریم؟- و گفتن آنچه اتفاق افتاد نه آن بخشیش که ما میخواهیم فقط در دنیایی که رسانه های ما کمتر و کم توانتر است پیروزی به دست نمی آید. مطلب دیگر ترجمه است چون آنان بیشتر تولید میکنند -یا به نوشتنی بیشتر مطلب خبری و ... تهیه میکنند- در ترجمه های خود خواه نا خواه اثر میگذارند -همانطور که ما در آنان این اثر میگذاریم- در برابر اینان 1- مطلب بیشتر ساخت 2-ترجمه به نوعی باشد که فرضا این تصور که همه جهان روبروی ماست ایجاد نشود مثلا نوشته های دیدگاه مختلف والبته بیزمینه( نه آنهای که از یک دیدگاه انتقاد میکنند این یعنی آن یکی دیگاه غالب است) نوشته شود. دو نکته در پایان هرگاه دلیل کم میشود دلایل عملگرایانه و گاهی سفسطه ی مفید میشوند فرض کنید ایران و آمریکا سر مسائله ی اتمی وارد جنگ شوند و جنگ به سود ما (دقت کنید گفته شد ما نه ایران این حس همذات پنداری در ما ایجاد میکند حتی اگر خوانده ی صرب اسلواک یا اهل جیبوتی باشد) ادامه پیدا کند آرمیکا میتواند با بمب اتم به ما حمله کند بعد بگویید لازم بود و این لزوم برگفته از لزوم منفعتی آمریکا است نه منفعت جهانی و این تفکر من جهانم است بر عکس تفکر ما در جهان نیستیم ما. و بررسی یکی از اثرات حدی (غاتی یا بحرانی) این مطلب . فرض کنید ایران با آمریکا شروع بجنگ کند بدترین شرایط بیتفاوت شدن مردم یا به گفتاری بیمیهن پرستی است. مهم نبودن نتیجه ی جنگ خائن شناخته نشدن همکاران آمریکاییها در جنگ و مردن فرهنگ کشورپرستی از نتایج تاثیراتیست که در ظاهر نیستند بدلیل حضور در عمق افراد به ناگهان ما را به زانو در می آورند. خدایا از ما حرکت از تو برکت! عید شما هم مبارک! هم نوروز هم غدیر نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 84/12/29 و ساعت 1:8 صبح
نظرات دیگران()
چند روز پیش مهمان چندتا از بچه ها بودیم خوابگاه. بچه های دوره لیسانس بودن حدود 10 نفری بودیم ...اتفاقات و صحبتی پیش اومد که مرا به فکر انداخت از قبل ایراداتی به شیعه بودنمون میگرفتم و اشکالاتی در شیوه اسلاممون میدیم که میدونم کسی علاقه ای -حداقل اینجا- به خوندن اونها نداره. ولی در کل راهمون رو درستتر میدونستم. اما اون روز شرایطی پیش اومد که ژرف رفتم تو فکر در اینکه اصلا پیامبر پیامبر که میکنیم مگه خودمون روش تحقسق کردم؟ مگه رو درستی احادیث تحقیق کردیم و .... البته تحقیق دیگران برای من کافی نبود. مردد بودم تا ایکه یاد یک دلیل قاطع افتادم بسیار قاطع که در راستی اسلام تردیدی باقی نمیگذاشت. دلیلی روشن. آفتاب آمد دلیل آفتاب دلیلی که انسان را از پیچیدگیهای تاریخ رها میسازد اینکه کی راست گفته کی دروغ و ... .
و اما آن دلیل: دیوان حافظ را دیده اید؟ چن تا غزل داره؟ عجیب نیست کتابی با قدمتی نهایتا 650 ساله اینهمه تفاوت توش هست ولی کلمه ای از قران در طی 1300-1400 سال در دو قران متفوت نیست! حتی انجیلهای فراوانی داریم هرکدام به یک شکل ولی قران همه دقیقا یکجور است! آنهم کتابی که فردی عامی آورده بقیه نوشتن آنهم با دست نه با ماشی تحریر! من پیمبر را ندیدم شق القمر، شتر از کوه بیرون آوردن پیمبر و حضرت علی (درود بر همه اشان باد) و ... ولیمعجزه ای در دستم هست که مرا مطمدئن میسازد. و سلام بر پیروان مهدی! نوشته شده توسط مصطفی در جمعه 84/12/26 و ساعت 11:45 صبح
نظرات دیگران() زندگی با عشق... -------------------- نوشته شده توسط مصطفی در پنج شنبه 84/12/11 و ساعت 11:32 عصر
نظرات دیگران() برنامه و اهداف محرم امسال هیات جوانان خیابان:
نوشته شده توسط مصطفی در دوشنبه 84/11/10 و ساعت 4:0 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|